رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی
رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی نوشته محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری
-
رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی به خط پایان رسید
امید پژمرده و خسته گلهای مریم را کنار تخت هما رها کرد و زیر باران پاییزی راهی شد. باران مانند…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و هشتم
از اینکه در مقابل امید خودش را بازنده ببیند بیزار بود ولی هرگز تصور نمی کرد که قضیه تا چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و هفتم
برای جمع بندی نهایی لازم بود چند ساعتی از فضای نوشتن و دادخواست و … دور باشد. روزهای اول کارآموزی…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و ششم
خشم و بغضش را فرو خورد و بی تفاوت به طرف دفتر مدیریت رفت ، قاعده و عادت هر ماهه…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و پنجم
پس از گذشت سال ها امید کل مهریه هما را تسویه کرد و… مرد از روی نیمکت پارک که بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و چهارم
وگرنه دانشگاه و تدریس عشق نافرجامی است که باید به هجرانش عادت کنم. حسین که دید اوضاع روحی امید تعریفی…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و سوم
و اینگونه بود که امید نزدیک به شش ماه در بازداشت بود و هیچ خبری از هما و پدرش نبود…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و دوم
تا رسیدن به پاسگاه و تکمیل پرونده ساعت اداری تمام شد و تنها چیزی که دستگیر امید شد محکومیت به…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیست و یکم
ذهن وفکرش آنچنان درگیر یادداشت مهندس و صحبت های دیشب رییس بود. که نفهمید کی و چطور بدون خداحافظی از…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت بیستم
تریاک و هر زهر ماری که به خیالش می توانست با آنها از این مخمصه رها شود رفته بود،هنوز اولین…
بیشتر بخوانید »