فارس نوشت

قصه مرگ و جدایی و کرونا

شعر قصه مرگ و جدایی ( به تقلید از شعر طلاق از مهدی سهیلی: به امید آن که هر چه سریع تر جهان از شر ویروس منحوس و سمج کرونا نجات یابد.آمین. )

سروده : جلیل زارع

کرونا برو برای خدا پیش ما نمان
از ما جدا بشو
بر سرفه های خشک گلویم نگاه کن
بنگر به دست های هزار بار شسته ام
از قصه های مرگ و جدایی سخن مگو
از پیش ما برو
از ما جدا بشو

گرمای چِل چِل تب بر جبین ما ببین
ما ملت محاصره در سوگ بی ترانه ایم
برملت یمین و یسار غم زده سنگ ستم مزن
ما را به زیر بار ویروست غمین مخواه
سامان آشیانه ی ما را به هم مزن

کرونا هراس در دل ما موج می زند
دستم به دامنت
از قصه های مرگ در این خانه دم مزن

کرونا شکسته شیون من در ویروس تو
در پیکرم حکومت درد است و اضطراب
بنگر به دست هام
در دستکش
می لرزد از هراس
فریاد التماس مرا پشت ماسک بین
می ترسد از قرنطینه های مرگ

این جا ما
با دست های آشکار
با چهره های باز
خو گرفته ایم.

تو اِندِ وحشتی
تو اوج ترس، دلهره و اضطراب مرگ

کرونا اگر بمانی و از ما تو نگذری
فردا چه می شود؟
مائیم و موج درد
مائیم و روی زرد
مائیم و داستان غم انگیز بی کسی
ما دست التماس به سویت گشوده ایم
شاید ز راه مهر به فریاد ما رسی
از ما تو بگذری

کرونا دگر نمان
بر بخت ما فلک زده ها بیش از این لگد مزن
لختی نظر بکن
ما را ببین چگونه به پایت فتاده ایم
بگذر ز ما دگر
از خشم در گدر
ما را اسیر فتنه ی بیچارگی مکن!

کرونا اگر روی
شب ما پر ستاره می شود
در آشیانه ای که به هم انس بسته ایم
ویرانگری مکن
بگذر ز ما دگر
از خشم در گذر
بر ما روا، آوارگی مکن!

چنگال مرگ بر سر ما ضجه می زند
لعنت به هر که تو را زاد این چنین
از بهر ما نه
بهر خدا زودتر برو
ما کاروان اسیر در حصار را
تنها گذار

ای اف بر این ویروس سمج تر از سمج
کز تند باد او
ناگه چراغ قافله خاموش می شود

کرونا برو برای خدا پیش ما نمان
از ما جدا بشو
بر سرفه های خشک گلویم نگاه کن
بنگر به دست های هزار بار شسته ام
از قصه های مرگ و جدایی سخن مگو
از پیش ما برو
از ما جدا بشو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا