جامعهمنتخبویژه

شهر من پر شده از آدم های ثروتمند

ریا نباشد، روز عید غدیر 10 تا غذا برای نهار تهیه کردیم و قرار شد من ببرم به هر کسی که تنها و توی مسیرم بود ،یک بسته بدهم .

به 6 نفر بسته های غذایی را دادم. چهار نفر که معتاد بودند ولی خیلی بزرگ منشانه رفتار کردند به نحوی که من شرمنده شده بودم . یک دفعه یک پسر ۱۳ یا ۱۴ ساله با یک گونی بزرگ بازیافت بر دوش را آن طرف خیابان دیدم .سریع دور زدم و چند متر جلوتر پارک کردم تا از ماشین پیاده شوم و غذا را تقدیمش کنم .پیاده شدم و لحظه ای منتظر ماندم تا به من برسد .وقتی نزدیک شد ،خیلی محترمانه سلامش کردم و خسته نباشی گفتم .
گونی بزرگ سفید را روی زمین گذاشت و گفت :ممنون ،شما هم خسته نباشی .
گفتم ،پسرم ،نهار خوردی ؟
گفت :آره ،یک ساعت قبل خوردم .برای چی ؟
گفتم : من غذا گرفتم ،می خواستم مهمان من باشی .

متن کامل این یادداشت علی رضا کیهان را اینجا بخوانید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا