گُنه كرد در بلخ آهنگری…
علی رضا کیهانپسرم كلاس سوم دبستان بود.یک روز و در حالی که من در محل کارم حضور داشتم به موبايلم تماس گرفت و گفت:بابا میتونید یک ضرب المثل خنده دار بگيد؟
من آن موقع دو مراجعه کننده داشتم .يكي استاد زبان فارسي دانشگاه و ديگري روانشناس كودك .
کمی فکر کردم و چیزی به ذهنم نرسید . گفتم : صبر كن بپرسم؛از دو مراجعه خودم سوال كردم،هيچ كدام جوابی نداشتند،«ضرب المثل خنده دار!»
به پسرم گفتم : خودت كه بيشتر از من ضرب المثل بلد هستي ، خودت بگو،
گفت : من بلدم ولی ﻣﺎﻣﺎن قبول نميكنه،
گفتم : چيه ؟بگو پسرم..
گوشي را گذاشتم روي آيفون.
پسرم گفت:گُنه كرد در بلخ آهنگري/به شوشتر زدند گردن مسگري
ما سه نَفَر زديم زير خنده.
گفتم : عزیزم، اين كه يكي را كشتند،…كجاش خنده دار بود ؟
جوابش ، ما سه نفر را ساکت كرد؛یا بهتر بگویم ،میخکوب کرد .
برای چند لحظه ،هر سه نفر ،نفس هم نکشیدیم و فقط به یکدیگر زُل زده بودیم .
پسرم گفت :بابا شما كه خودت خنديدي ،اينكه يكي را بي گناه بکشند خنده دار نيست؟اين ضرب المثل خنده دار نيست؟
هیچ کدام جوابی نداشتیم،ساکت شده بودیم .همین طور که آب دهانم را قورت می دادم ،گفتم : آفرین پسرم . بنويس همين را بنويس .