فارس نوشتمنتخب

کاش قبل از آن که دیر شود…

داستان درگیر شدن جوانان به اعتیاد

مشاهده کردن نوجوانان و جوانانی که در پارک ها یا کافه ها مشغول کشیدن سیگار یا قلیان هستند؛ معمول‌تر از دیدن جمعِ جوانانِ مشغول ورزش یا کتاب خواندن، شده است و شاید حتی به کار بردن واژه‌ معمول‌تر، گستردگی این اتفاق را به خوبی نشان ندهد.

دکتر مریم السادات شاه امیری/فارس امروز

این روزها، کارشناسان در پی اثبات اعتیادآور بودن مواد مخدری هستند که با اسامی و اَشکال بسیار متنوع و به طور گسترده در دسترس نوجوانان و جوانان قرار می‌گیرد؛ تا شاید بدین وسیله بتوانند از درگیری بیشتر آنها به اعتیاد جلوگیری کنند.
به عنوان پدر و مادر، بیشترین بارِ اضطراب ناشی از احتمال درگیر شدن جوانان به اعتیاد بر دوش خانواده‌ها احساس می شود‌ و چاره اندیشی در این زمینه یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های اجتماعی به شمار می‌رود.
آنچه مسلم است آن که در جامعه‌ امروزی تغییر چارچوب‌ها و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی در پی گستردگیِ استفاده از فضای بی حد و مرز مجازی از سنین پایین، و به دنبال آن تغییر شیوه‌های جلب توجه و ابراز استقلال فکری و روانی؛ دور از انتظار نخواهد بود. با این حال، با وجود تاثیرگذاری تمامی عوامل بیرونی و خارج از کنترل، آنچه ضروری می‌نماید اقدامات مناسب در بستر خانواده است.
در حقیقت، در کنار درگیری‌های فکری متعدد والدین، تمامی کودکان، به تدریج، هنجارها و چارچوب‌های متعارف یا به ظاهر متعارف را در بستر خانواده یا در بستر فضای مجازی می‌آموزند؛ و مهمتر از آن، فرزندانمان، در کنار نیازهای مادی و مسائل درسی، نیازهای روانی بی‌شماری دارند. نیازهایی که با رفتن به آتلیه و گرفتن تصاویر جذاب در سنین کودکی از آن‌ها و به اشتراک گذاشتن آن در فضای مجازی؛ رفتن به کلاس‌های متعدد در کنار مدرسه برای جلب توجه آشنایان و یا داشتن معلم‌های درجه یک خصوصی و زدن تست‌های بی‌شمار برای قبولی در رشته‌ای که معمولا بدون توجه به نیاز و استعداد حقیقی‌شان در نظر گرفته می‌شود؛ برطرف نمی‌ شود.
نیاز به شنیده شدن، دیده شدن، احساس ارزشمند و کافی بودن و دوست داشته شدنِ بی قید و شرط و هزاران نیاز دیگر که گاهی به آن‌ها پاسخ مناسب داده نمی‌شود.
کاش همان اندازه که رنگ لباس و زیبایی چهره‌ فرزندمان در کودکی، کوچک ترین تغییر نمرات درسی در نوجوانی و رشته‌ قبولی‌اش در جوانی، نگرانی را در تار و پودِ جانمان می انداخت؛ دیدن تغییر حالات روحی و نیازهای روانی فرزندمان باعث نگرانی‌مان می‌شد.
ای کاش پدرها و مادرها در کنار بررسی‌ها و مطالعات بی‌شماری که برای موفقیت فرزندانشان دارند؛ آموختنِ شیوه‌های صحیح پرورش فرزند، نحوه‌ ارتباط صحیح و توجه به نیازهای روانی فرزندشان نیز جزء دغدغه‌های زندگی‌شان بود.
فرزندانمان در کنار رفتن به آتلیه و یا آموختن مهارت‌های گوناگون در کودکی، نیاز دارند مهارت‌های زندگی و ارزشمند بودن را از ما بیاموزند. آن‌ها زودتر از آنچه فکر می‌کنیم اصول زندگی را از ما یا از فضای مجازی آموخته و نیازهای روانی‌شان را نیز یا در بستر خانواده یا در جمع دوستان برآورده می‌سازند.
یادمان باشد که کوچکترین اقدام ما در کودکی، آینده‌ متفاوتی را برایشان رقم خواهد زد. کاش قبل از آن که دیر شود، برایشان کاری کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا