این همه تناقض در دنیای آدم بزرگ ها؟!
دکتر مریم السادات شاه امیریبه خاطر می آورم سه سال پیش، قبل از شیوع کرونا کنار خیابان منتظر رسیدن خط واحد بودم که اتفاقی گفت و گوی مادر و دختری را شنیدم.
دختربچهای که برایش سوال بود، چرا باید دو دست دقیقا هم شکل داشته باشیم؟ آن هم وقتی بیشتر کارها را با یک دست انجام میدهیم.
دختر: مامان چرا ما آدمها دو تا دست داریم؟
مادر: چون به هردوتاشون احتیاج داریم.
-پس چرا من همیشه فقط با دست راستم مشقام رو مینویسم؟ یا غذا میخورم؟
-چون معمولا ما آدمها به تدریج عادت می کنیم کارهای مهمترمون رو با دست غالبمون انجام بدیم.
-یعنی اون دست غالب مهمتر از دست دیگهمون هست؟
-نه عزیزم. هر دو دست مهم هستن.
– پس ما باید به یک اندازه بهشون نیاز داشته باشیم!
-نه لزوما. ما یکی از چشمهامون بهتر از چشم دیگه می بینه. یکی از پاهامون قوی تر از پای دیگه هست. دستهامونم همینطور.
-پس اون دستی که بار بیشتری رو تحمل می کنه بیشتر مورد توجه قرار می گیره درسته؟
-دخترم به نظرت آدمها برای زنده موندن به آب احتیاج دارن یا اکسیژن؟
-به هر دو
-کدوم یکی اگه نباشه آدمها زودتر از بین می رن؟
-اکسیژن
-کدوم یکی با چشم دیده می شه؟
-آب.
-اکسیژن چند دقیقه نبودنش آدم رو از پا در میاره. اما آب بیشتر دیده می شه.
-خوب چرا از اکسیژن بیشتر حرف نمی زنن؟
-چون فکر می کنن اکسیژن باید باشه. اون قدر در دسترس بوده که کسی نبودنش رو حتی به خاطر هم نمیاره. اما آب می تونه با کم شدنِ بارون جلب توجه کنه.
-خوب اکسیژن هم کم بیاد!
-نمی شه مامان. اکسیژن اگه نباشه آدمها فرصتی برای دیدن نبودنش پیدا نمی کنن.
-یعنی آب مهم نیست؟
-چرا عزیزم. آب مهمه. مثل اکسیژن. فقط آدمها هروقت ترسِ نبودن چیزی رو بیشتر دارن سعی می کنن بهش فکر نکنن.
-اکسیژن از این همه دیده نشدن خسته نمی شه؟
-نه مامان جان، اکسیژن با تمام دیده نشدنها همیشه جاهایی می تونه راه پیدا کنه که آب راه پیدا نمی کنه.
-پس دوتا دست لازم بوده که ما ازش جفت داریم؟
-آره عزیزم. خداوند هیچ چیزی رو در این دنیا بی دلیل جفت نیافریده. اما ما آدمها فکر می کنیم همیشه یک دستمون کارآمدتر از دست دیگه هست. برای همین بیشتر بهش توجه میکنیم.
-چرا دنیای آدم بزرگها انقدر تناقض داره؟
-چون آدم بزرگها مثل بچگیهاشون باور ندارن که دنیا به اندازه هردوتا دستشون و به اندازه همه چیزهایی که جفت آفریده شده جا داره. و هیچ کس قرار نیست جای کسی رو تنگ کنه. نمی خوان باور کنن هیچ چیزِ جفتی، تنهایی معنا نمی ده.