ارزش ارز یا ارزش ما؛مسئله این است
علی رضا کیهانمی دانید وقتی ارزش پول ملی کشوری افت میکند به کدام قسمت زندگی ضربه وارد میکند؟ به یک قسمت: لذت از زندگی.
چند روز قبل ، در فرودگاهی در خارج از کشور ، بیاد سالهای قبل ،که وقتی خیلی زود به فرودگاه میرسیدم ،گاری دستی کوچک قسمت فروشگاه را بر میداشتم و با توجه به موجودی ارز باقیمانده در جیبم از کیت کت جعبه ای گرفته تا کیف سن کوییک پرتقالی و عطر درجه یک تامفورد و اسباب بازی های مارک اسمارتیزm&m و هر چیزی که از خریدش لذت میبردم و البته می ارزید می خریدم و معمولا همه می خریدند و نیمی از افراد این فروشگاه ایرانیانی بودند که مثل من اگر چه مایحتاج نبود ولی کالاهایی بود که خریدش لذت داشت یا محیطی بود که خریدش لذت داشت ،و پس از کلی خرید ،به فست فود مکدونالد یا کی اف سی می رفتم و لارج باکس را که حاوی یک همبر سه طبقه و سیب زمینی و یک تکه فیله و یک لیوان نوشابه درجه یک که اندازه پارچ آب بود سفارش می دادم و با اینکه شاید گرسنه نبودم ولی از این سرویس لذت می بردم و گاهی فقط می خریدم و به ایران می آوردم و این بهترین سوغاتی برای همسرم بود .
با اینکه از این فرودگاه دائما سفر می کنم ، ولی آن روز چون زود رسیدم ،مثل سالهای قبل از دیدن فروشگاه آزاد خوشحال شدم و گاری فروشگاه را برداشتم و شروع به گشتن کردم .تقریبا به غیر از من هیچ ایرانی دیگری نبود ، اختلاف قیمت ها و کاهش ارزش پول ملی ایران حسابی خودنمایی میکرد .
دیگر یک بسته «کیت کت» ۹۰۰۰ تومان نمی شد ،شده بود ۶۵۰۰۰ تومان
اسمارتیز های عروسکی دیگر ۳۰۰۰ تومان نبود ،شده بود ۲۷۰۰۰ تومان
عطر و همه چیز همین جور بود،فکر کنم این دفعه بیشتر از هر زمان دیگری پول در جیبهایم بود ولی مقایسه ارزش ارز ،لذت خرید را از من گرفته بود.
مثل بازنده ها شده بودم .رفتم به رستوران مک دونالد ،کمترین و ساده ترین ساندویچ و نوشابه که ۱۳۰۰۰ تومان میشد، الان شده بود ۱۰۰ هزار تومان .
۱۰۰ هزار تومان برای ایرانیانی که آنجا بودند پول خورد هم نبود ولی فقط یک زن و مرد ایرانی با دختر کوچکشان پشت یکی از میز ها نشسته بودند -شاید بخاطر دخترشان که گرسنه بوده-و بقیه مثل من فقط از قیمت عبور میکردند.
پول بود ولی لذت خرید نبود ،سیاست های اشتباه اقتصادی در ایران ،لذت خرید را از همه گرفته بود .
ولی بقیه مردم از کشورهای مختلف مثل قبل خرید میکردند .