سوال بی جواب درباره کودکان کار
دکتر مریم السادات شاه امیریامروز صبح خبری در یکی از خبرگزاری ها خواندم در رابطه با مکلف بودن وزارت بهداشت برای پذیرش کودکان کار؛ و خواندن این خبر دقیقا مصادف بود با دیدن نوزادی که بدون لباس مناسب برای جلب توجه، دست یکی از متکدیان سر چهار راهی در مسیرم بود. و چند خیابان آن طرف تر هم 3 کودک را دیدم که با لباس های تابستانه در صبح سرد پاییزی در حال جمع کردن زباله بودند.
امروز تا بعد از ظهر اطرافم را در مسیر رفت و آمد روزانه خوب نگاه کردم و دیدم جمعیت کودکان کار (چه کودکانی که به زور برای دست فروشی فرستاده میشوند، چه نوزادانی که از خانواده هایی که صلاحیت مراقبت از فرزند خود را ندارند کرایه گرفته میشوند و چه کودکانی که برای امرار معاش خود به گشتن زباله ها روی اورده اند) بعد از ظهر بیشتر هم میشود.
نمی دانم قدرت وزارت بهداشت یا بودجهای که برای چنین امر مهمی در اختیار دارد چقدر است، اما فکر می کنم تا تمامی نهادها موظف به سروسامان دادن شرایط چنین کودکانی نشوند، اتفاق محسوسی رخ نمیدهد. همانطور که سالهاست شرایط این کودکان بدون هیچ تغییری باقی مانده و تنها هر سال تعدادشان افزایش می یابد.
تنها 10 سال است که از ساخته شدن سریالی به نام آوای باران که به بیان چنین محتوایی پرداخته بود؛ می گذرد و از آن سال جمعیت این کودکان به طور چشم گیری افزایش یافته است.
من نه اقتصاددانم، نه جامعه شناس و نه از آنچه باید رخ دهد تا این کودکان به وضعیت پایداری دست یابند، اطلاع دارم؛ اما فکر می کنم برای رخ دادن اتفاقی که تاکنون رخ نداده بایستی قانونی تصویب و صد البته اجرایی شود که تاکنون تصویب و اجرایی نشده وگرنه قوانین به تنهایی پوشش دهنده آیندهی سرشار از خستگیِ این کودکان نخواهند بود.