آقای محمدرضا احمدی فهمیدیم!
مهدی بذرافکنشبکه های مجازی در چند سال اخیر به رقیب جدی صداوسیما تبدیل شده اند؛ مجریان و کارگردانان و تهیه کنندگان برنامه ها و سریال های تلویزیونی هم به لطایف الحیل سعی می کنند دیده شوند.
یک:آن گونه که نیستیم؟
پولمان را در بانک میگذاریم، سودش را می گیریم اما به دیگران می گوییم سود پول بد است و ما از این کارها نمی کنیم. یارانه نقدی و غیرنقدی می گیریم اما به دیگران می گوییم تا حالا یارانه نگرفته ایم.
تا خودروسازان اعلام ثبت نام میکنند به سرعت ثبت نام می کنیم اما عمل ثبت نام کنندگان را تقبیح میکنیم و گرانی خودرو بی کیفیت داخلی را ناشی از همین خرید های بی حساب و کتاب مردم می دانیم.
سریال های صداوسیما را میبینیم اما به دیگران می گوییم سالهاست تلویزیون خودمان را نگاه نمی کنیم. معمولاً آهنگ های شیش و هشت را گوش می کنیم اما با دیگران صحبت از علاقمندی به صدای حسام الدین سراج و شجریان و… می کنیم. چرا خودمان را آن طوری که نیستیم به دیگران معرفی می کنیم؟!
دو:آقای احمدی فهمیدیم!
اسکوچیچ بی ادعا دارد آرام آرام رکورد تمام مربیان تیم ملی فوتبال را می زند. از کی روش تا مایلی کهن و البته در ادامه سایرین؛از این بابت ما خوشحال تریم چون این رکوردها یعنی تیم ملی فوتبالمان بر مدار موفقیت قرار دارد.
امارات را بردیم. هرچند مثل بازی با عراق نبودیم اما به هر حال امارات را در خانه اش بردیم و برداشت من این است که اسکوچیچ نخواست خیلی دستش برای دو آنالیزور تیم ملی کره جنوبی که در ورزشگاه حاضر بودند رو شود.
خارج از این ماجرا گزارش را محمدرضا احمدی انجام داد. او که حالا و پس از سالها تجربه می داند چه کند تا در فضای مجازی هم دیده شود و تا چند روز پس از پایان بازی حرف از او باشد.
شبکه های مجازی در چند سال اخیر به رقیب جدی صداوسیما تبدیل شده اند؛ مجریان و کارگردانان و تهیه کنندگان برنامه ها و سریال های تلویزیونی هم به لطایف الحیل سعی می کنند با انجام کارهایی مثل حرف های محمدرضا احمدی در فضای مجازی دیده شوند؛ این گونه مخاطب فضای مجازی با کارهای تولید شده آنها بیشتر آشنا می شود و بر مخاطبان برنامه هایشان افزوده می شود.
آخرین آن جناب محمدرضا احمدی بود که چنان سخن قصاری بر زبان جاری ساخت. هرچند معنی این حرف های او را هنوز کسی متوجه نشده و بعضی سایتها از این بخش حرف های احمدی «بدون شرح» یاد کردند اما مهم این است که این مجری-گزارشگر به هدفش رسید؛ نرسید؟!
سه:عجب دهه ای هستیم ما!
می گویند ما اواخر دهه پنجاهی ها و اوایل دهه شصتی ها نسل سوخته ایم. چند روز پیش خبری دیدم با این تیتر که تیر خلاصی بود بر من و تمام همدورهای هایم! تیتر خبر اما این بود:«مشکلات دهه شصتی ها حتی در سالمندی هم ادامه دارد»!
در بخشی از خبر آمده:«مرکز آمار ایران جمعیت کشور در سال 1430 را با سناریوهای مختلفی پیشبینی کرده که بر اساس محتملترین آن، با توجه به روند کاهشی نرخ باروری، جمعیت ایران در آن سال به 101 میلیون نفر خواهد رسید. اما نگرانکنندهتر از پایین بودن نرخ باروری، نتیجه آن، یعنی کاهش آمار جوانان در مقابل افزایش آمار سالمندان است. در سال 1430، دهه شصتیهای ما در گروه سالمندان بالای 60 سال قرار میگیرند و به نظر میرسد همانند همه مشکلات و دغدغههایی که برای تحصیل، ازدواج و اشتغال خود داشتهاند، احتمالا دوره سالمندی سختی هم در انتظارشان خواهد بود.»
عجب دهه ای هستیم ما اواخر دهه پنجاهی ها و اوایل شصتی ها؛ با این اوصاف احتمالا آن دنیا هم با مشکلات خاصی روبرو خواهیم بود!