رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی
رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی نوشته محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری
-
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت نهم
و شبانه خونه را تخلیه می کنی و میای خونه ی خودم ،پول هات و سپرده می کنی با سودش…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت هشتم
سلام صبح بخیر. عزیز ببخشید که برات یادداشت می گذارم. من رفتم. خلاصه چیزی که برات نوشتم همین جمله دو…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت هفتم
گوشه ی تالار کانون شوق و ذوق همکارانش را نگاه می کرد که صدای حسین را شنید: ها کاکو کجایی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت ششم
صبح به مانند هر روز این یکسال و چند ماه رأس ساعت شش دوش گرفته صبحانه خورده نخورده راهی کانون…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت پنجم
از خانه که بیرون آمد به موازات فکر و استرس امتحان فردا صبح مانند همیشه بخشی از ذهنش مشغول یافتن…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت چهارم
توهین های هما به حدی ادامه دار شد که امید ضمن پشیمانی از طرح کردن مراسم روز وکیل مدافع ،علیرغم…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت سوم
هما تنها چیزی که از اندیشه وتئوری فمنسیم یاد گرفته بود و یا بهتر است گفته شود ادای آن را…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت دوم
چاره کار دور شدن از حس و حالی بود که هما قصد داشت بر او تحمیل کند،گرچه سخت بود و…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت اول
غرق در فکر و سکوت روی نیمکت پارک تنها و مغموم لحظه به لحظه ی عمرش را در چهار دهه …
بیشتر بخوانید »