مهدی بذرافکنهر وقت کلیپ کتک خوردن دانش آموزان از معلمان را می بینم داغ دلم تازه می شود و غصه می خورم برای قصه های تلخ ما دهه شصتی ها.
من دانش آموز بدی نبودم که مدام «کتک خور» باشم اما به هر حال شامل حال «چوب معلم گُلِه هر که نخوره خُله» شده ام.
با این حال می دیدم هم کلاسی هایم را که چطور کتک می خورند و این کتک خوردن البته بیشتر برای دوران پنج ساله ابتدایی و سه ساله راهنمایی بود و در ایام دبیرستان معلمانمان کمتر به تنبیه بدنی متوسل می شدند.
با این حال هیچ وقت درک نکردم که چرا معلمان عزیزمان در دوران ابتدایی آنگونه دانش آموزان خاطی را تنبیه می کردند.
معلم کلاس اولمان خانم شاه امیری مهربان بود و کاری به کارمان نداشت اما از سال دوم به بعد با خشونت معلمان روبرو می شدیم.
خانم و آقای «ب» آقای «س».
یکی خودکار لای انگشتانمان قرار می داد و آن قدر فشار می داد تا اشک و گریه مان سرازیر شود یک جورهایی انگار لذت هم می برد.
دیگری با دسته «پشه کُش» کف دستی می زد و صدای مهیب آن بدجوری ترس آور بود.
آن دیگری چوبی را درون لوله آبی کرده بود و حساب بچه ها را با آن اختراع ترس آور می رسید.
نسل ما تازه بدبخت ترین و مطیع ترین و شاید احترام گزارترین نسل به بزرگترها بود و بیش از نود درصد کتک ها برای درس بود نه بی احترامی و بی ادبی به بزرگترها و معلمانمان.
واقعیتش پس از سالها هنوز نتوانسته ام برخورد خشن بعضی معلمان در دوره دبستان و راهنمایی را بپذیرم.
آقای «ز» برای یک غلط املایی زبان انگلیسی شیلنگ آبی را که همیشه برای کتک زدن به همراه داشت با تمام توان و تمام وجود بالا می برد و به بدترین شکل به کف دست بچه ها می زد.
سالها میگذرد اما هر وقت یاد آن معلم در خاطرم زنده می شود سردرد می گیرم طوری که چند سال پیش خواستم هرجا هست پیدایش کنم و درباره آن برخوردهای فوق خشن از او سوال کنم اما شنیدم بنا به دلایلی… فوت شده.
احترام معلمان همیشه بر ما واجب بوده و هست اما خشونت علیه دانش آموز به هر دلیلی هیچ وقت مورد پذیرش من نبوده است.
اگر آن سالها موبایل دوربین دار و شبکههای اجتماعی بود خشونت ها هم خیلی کمتر می شد.
اگر آن سالها دوربینی بود و آن صحنه های وحشتناک را ضبط می کرد و الان پخش می شد احتمالأ کار به شورش بر علیه وزارت آموزش و پرورش می کشید.
البته من نمی خواهم همه معلمان آن سالها را به خشونت متهم کنم.
بودند معلمانی که حتی یک بار هم به تنبیه بدنی متوسل نشدند و کلاسشان هم به بهترین نحو اداره می شد؛این یعنی همان سالها هم امکان کنترل کلاس ها بدون توسل به تنبیه خشن بدنی بود اما….
بگذریم…