دکتر مریم السادات شاه امیریچند روز پیش با خواندن خبر «انتخاب اولین شهردار زن در استان فارس»، سوال های زیادی ذهنم را به خود مشغول کرد.
سوالهایی از این دست که سِمَتِ شهردار بودن برای زن و مرد یک لغت مشترک است، با حقوق و مزایای برابر، اما واقعا خانمی که شهردار شده همان مسیری را طی کرده که آقای شهردار برای رسیدن به سِمَتش پیموده است؟ آقایی که پزشک جراح است با داشتن خانواده و فرزند، همان قدری خسته میشود که خانمی با داشتن خانواده و فرزند با همان شغل و تخصص احساس خستگی می کند؟ و گاهی حتی احترامی که خانمی با داشتن قدرت و جایگاه اجتماعی دریافت میکند، به اندازهی احترامی است که آقایی در همان جایگاه برخوردار است؟
حتی در صدا و سیما، چقدر چهرهی بانوان به عنوان عناصر موثر و تاثیرگذار جامعه نشان داده میشود؟ کسانی با ارادهای محکم که بدون پشتوانهای از جنس مرد به جایگاه اجتماعی مناسبی رسیده اند.
قصدم نادیده گرفتن زحمت فراوانِ مردان سرزمینم نیست، تنها میخواهم بگویم، حتی من به عنوان یک خانم وقتی موفقیتِ همجنسم را میبینم خیلی سوالها را از خودم نمیپرسم.
میخواهم بگویم وقتی گذرتان در امور روزمره زندگی به خانمی افتاد، دقیق تر به چشمهایش نگاه کنید. جنس خستگی نگاهش با مردان فرق دارد اما حقوق و توقعاتی که از او دارند مانند مردان است، در واقع اگر نتواند خودش را هم پای مردان بکشاند، فرصت تحصیل، جایگاه اجتماعی و شغلش را از دست خواهد داد.
پهلوانان و قدرتمندان حتی در قصههای بچگیهایمان مردها هستند، اما من زنانی را میشناسم که با وجود محدودیتهای بسیار به جایگاه اجتماعی مناسبی رسیدهاند. کسانی که در هر جایگاهی، در هر شغلی، و حتی در وقت خانه داری، شیرزنان و شیرمردان بسیاری را تربیت کرده و به بستر جامعه هدایت کرده اند.
میخواهم بگویم، زن بودن خودش یک ارزش است. فارغ از تمام آرزوهای زنانه و مسیرهای دشوار پیشرویشان. کمی منصفانهتر ببینیمشان.
با آرزوی موفقیت روز افزون برای بانوان سرزمینم.