دکتر ناصر بهمنی*اما اکنون یک روان شناسم…اتاق من پر است از ناگفته هایی که به سختی و با احتیاط بیان شدند.پر است از شکستن بغض هایی که سال ها در برابر شکستن مقاومت کرده بودند.. و اینک ترکیدند.
سلام بر شما دوستان خوب
حافظ چه زیبا گفته:
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
این ایام روزگار غریبی است ، هر لحظه خبر ناپسندی به گوش می رسد؛ماجرای تلفات کرونا ، مشکلات دارو و درمان و..
ماجرای عجیب طالبان در این عصر کنونی و…
حضور تعداد کثیری هم وطنان عزیز که بابت عروج عزیزی سخت آزرده خاطرندو قادر به برگزاری مراسم سو گواری مناسبی نبوده اند و..
خلاصه کار ما روان شناسان دشوار و توقع مراجعین و مشاورین به جا. لذا گاهی با خود می گویم اگر روان شناس نبودم.
اگر روان شناس نبودم شاید گلفروش می شدم.
از آن گلفروش هایی ک هر روز صبح به گل های خود سلام می کنند و شبها به آنها شب بخیر می گویند.
از آنهایی که با وسواس هر چه تمام تر گلهای خود را می چینند…
اگر گلفروش می شدم مغازه ام را پر می کردم از اقاقی و لیلیام های رنگی…
یا کسی چه می داند شاید عطرفروش می شدم…
کلکسیونی از عطرهای فرانسوی و اسپانیایی جمع آوری می کردم و ساعت ها در مورد آنها با مشتری حرف می زدم.
یا…نمی دانم شاید…
اما اکنون یک روان شناسم…اتاق من پر است از ناگفته هایی که به سختی و با احتیاط بیان شدند.پر است از شکستن بغض هایی که سال ها در برابر شکستن مقاومت کرده بودند.. و اینک ترکیدند.
خلوتم پر است از رازهایی که بنا بود هیچ وقت به زبان آورده نشوند.
سکوت اتاق من بارها شاهد رها کردن تمام دستاویزها و رسیدن به باور «توانستن ها» بوده است.
اطراف من پر است از نگاه های خیره و دنبال فرصت بودن ها.پر از تردید بین گفتن یا نگفتن.
من روان شناسم.روان شناس بودن انتخاب من است.
می دانید روان شناس بودن درد شیرینی است که در یک کلمه باید به قول حافظ شیراز گفت :
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
خلاصه:سکوت سرشار از نا گفته هاست.ما هم حرف ها داریم نمی دانیم ، چه وقت و چه کسی گوشش در اختیار ماست.
*روان شناس