رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی
رمان قصه پرغصه وکیل شیرازی نوشته محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری
-
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت نوزدهم
برخورد و حرفهای پدر هما جا ی هیچ حرف و بحثی را برای امید پیرامون مشکل هما و سایر موضوعات…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت هجدهم
شماره ای ناشناس از تلفن ثابت و پاسخ دادن امید: الو بفرمایید: ببخشید آقای خسروی؟ بله خودم هستم امرتون؛ من…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت هفدهم
پیام امید که به هما رسید پدرش نیز وارد خانه شد و قبل از آنکه هما حرفی بزند شروع کرد……
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت شانزدهم
استاد دولت آبادی را برداشت و نشست پشت میز کارش. اولین جرعه چای که همراه با شیرینی کلمات جادویی داستان…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت پانزدهم
همینطور که اصغر و پدر آیدا مشغول بحث و جدل های سیاسی –اجتماعی بودند امید برای رهایی از دروغ ها…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت چهاردهم
حدود صد و بیست هزار تومان از پول پیش خانه هنوز دست صاحبخانه است که باید زمان تخلیه از او…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت سیزدهم
بیتا با نگاهی مخالفتش را به آیدا انتقال داد.پدر آیدا با ماشین بیرون در بیمارستان منتظر دخترانش ایستاده بود که…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت دوازدهم
هما طوری که می خواد دزد بگیره پاورچین طور به سمت کیوسک تلفن حرکت کرد و به موازات قدم های…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت یازدهم
پدرآیدا را کامل می شناخت و هیچ سابقه ای از مریضی و لرزش دست در او سراغ نداشت “این میزان…
بیشتر بخوانید » -
رمان/ قصه پرغصه وکیل شیرازی/قسمت دهم
هما در کمال اعتماد به نفس از حسین خواست که حتما با امید صحبت کند و از قول او به…
بیشتر بخوانید »